نيكانيكا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره
كيانكيان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

زندگي مامان و بابا

یارب نظر تو برنگردد ...

برف

توی پست قبلی آرزوی برف کرده بودم که انگاری تا اندازه ای خیلی زود برآورده شد ... روز شنبه که آخرین روز ماه صفر و روز تعطیل بود، بابا از خواب که بیدار شد گفت یک ساعتی بیرون کار دارم و بعد میام بریم سپیدان، ماها اصلاً خانواده یهویی ای نیستیم ها، مخصوصاً بابا که اغلب کاراش باید از قبل برنامه ریزی و هماهنگ شده باشه ... خلاصه که بابا رفت پی کاراش و ماشین رو هم چک کرد و ساعت 12 زدیم از خونه بیرون به سمت سپیدان که تصور میکردم باید برف سنگینی باریده باشه، برف بود ولی کمتر از حد تصور من، اما به نظرم بهترین حالت ممکن رو داشت برای شما عزیز مامانی که بتونی به راحتی برف بازی کنی و لذت ببری، به خصوص که اولین برفی بود که از نزدیک میدیدی و این اولین تجر...
26 دی 1391

زمستان است

نیمی از اولین ماه زمستون میگذره و سرمای امسال هم ای بدک نیست، اما دیگه به آخر سال نزدیک میشیم و همیشه این موضوع یه استرسی توی وجودم میندازه نمیدونم چرا ! شاید از بدو بدو ها و شلوغی های آخر ساله که اینجوری میشم ... خیلی دلم میخواست یه نمه برف بباره تو شهرمون البته هنوزم وقت هست، انشالله که بباره، تو هنوز برف رو از نزدیک ندیدی آخه یادمه پارسال یه بار که دونه های بارش حالت برفآب داشت و توی بالکن روی لباس من ریخته بود خیلی خوشت اومده بود ... هفته گذشته روز اربعین یه نذر برای سلامتیت داشتم که البته باید توی ماه محرم ادا میشد اما من فراموشکار به کل از یادم رفته بود، پنجشنبه بود و صبح زود به اتفاق خاله نرگس و عمو فرهاد و خاله هما و دایی علی رفتیم ک...
19 دی 1391
1